اعتماد به نفس در تمامی جنبههای زندگی روزمره ما تاثیر میگذارد و نبود آن باعث برهم خوردن تعادل زندگی و موفقیت میشود
5 تغییر ساده برای افزایش اعتماد به نفس
همه ما علاوه بر پشتکار و برنامهریزی، باید از نیروی کمکی اعتماد به نفس هم برخوردار باشیم تا به اهدافمان برسیم. به گزارش سلامت نیوز، در این مطلب به شما میگوییم چطور با تغییرات کوچک در کارهای روزمره به رضایت فردی و اعتماد به نفس برسید.
برای داشتن اعتماد به نفس، منظم باشید
سالها پیش به یک سخنرانی گوش میکردم که درباره موفقیت در زندگی و شکست دادن سختیها بود. سخنران بعد از کلی حرف زدن به تنها نکتهای که اشاره کرد این بود که صبحها وقتی از خواب بیدار میشوید، رختخواب خود را تمیز کنید. این کار باعث میشود انگیزه بگیرید که روز خود را خوب شروع کنید.
برای داشتن اعتماد به نفس، مهربانی کنید
بیشتر ما آدمها دچار «مهرطلبی» هستیم. یعنی به دیگران مهربانی میکنیم اما در ازای این مهربانی توقع داریم که چیزی دریافت کنیم. برای همین اگر در مقابل مهر خود چیزی نگرفتیم، خشمگین، افسرده و سرخورده میشویم و اینطور فکر میکنیم که کسی قدر ما و مهربانیمان را نمیداند. مهربانی کردن باید خالصانه باشد یعنی در ازای آن فقط تقویت درونی بگیریم و در درونمان احساس مثبت ایجاد کنیم نه این که منتظر تقویت بیرونی باشیم. این کار باعث میشود در درون خود احساس مفید بودن داشته باشید و به این فکر نکنید که آدمی بیفایده هستید. برای این کار هم لازم نیست کارهای بزرگ بکنید. مثلاً اگر کودک کاری دیدید از او خرید کنید یا در وسایل نقلیه عمومی جای خود را به سالمندان بدهید.
برای داشتن اعتماد به نفس، قوز نکنید
این دستوری است که از کـودکــی، والدینمان همیشه به ما گوشزد میکردند: «قوز نکن». روانشناسان در پژوهشی دریافتهاند که بهبود وضعیت بدنی و طرز ایستادن روحیه و حال افراد را بهتر میکند. وقتی صاف میایستید و خمیده نیستید، بلافاصله اعتماد به نفس بالا، حاضرجوابی و جسارت را در خود حس میکنید.
برای داشتن اعتماد به نفس، تشنه یادگیری باشید
وقتی چیزی جدید یاد میگیریم، تواناییهای خود را باور میکنیم. لازم نیست برای این یادگیری هزینه و وقت زیادی صرف کنید. مثلاً میتوانید با دیدن ویدئوهای آموزشی در سایتها انواع هنرها مثل بافتنی، خمیرسازی و... را یاد بگیرید.
برای داشتن اعتماد به نفس، زبان بدن را جدی بگیرید
موقع حرف زدن از دستان خود استفاده و ارتباط چشمی برقرار کنید. این سادهترین کاری است که میتوانید موقع صحبت کردن در یک جمع، انجام دهید. روانشناسان معتقدند حرکات دست باعث میشود، جملههایی را که بهزبان میآورید، بیشتر باور داشته باشید. همچنین برقراری ارتباط چشمی منجر به این میشود که افراد به این باور برسند که شما به آن ها توجه میکنید و به شما احترام میگذارند. بنابراین، این کار منجر به اعتماد به نفس در شما می شود و راحت میتوانید از پس صحبت کردن در جمع بربیایید.
«ماجرای فکر آوینی» نوشتهی وحید یامین پور است که از نشر معارف در 250 صفحه منتشر شد.
کتاب شامل هفت گفتار و چند مصاحبه پیرامون اندیشههای سید مرتضی آوینی است؛ یامینپور این کتاب را ادای دینی به سید شهیدان اهل قلم میداند.
«زمان آگاهی»، «خودآگاهی تاریخی» و «وقت شناسی» امتیاز اهل حکمت و فضیلت از دیگرانی است که گرفتار عادات روزمره شده اند. اهل حکمت و فضیلت، به «وقت» که همانا باطن زمان است، وقوف پیدا می کنند و مختصات تاریخی و تمدنی خود و ماهیت حقیقی رخدادهای پیرامون خود را بهتر از هر کسی باز می شناسند؛ آنگاه حکمت از زبان و قلم آنها می تراود و «معلم» دیگران می شوند.
سید مرتضی آوینی، حکیم هنرمندی بود که بی شک مقام او، مقام «معلم» است. معلم اندیشه ها و سلوک فکری و فرهنگی کسانی که در ساحت انقلاب اسلامی راه می پیمایند.
مخاطبان اصلی درس گفتارهای مندرج در این کتاب جوانانی هستند که در آغاز راه مطالعات فرهنگی و تمدنی هستند و غالبا دغدغه این را دارند که فهم و تحلیل رخدادها و تحولات سیاسی، تاریخی و تمدنی را از چه نقطه ای باید آغاز کنند. منظومه فکر آوینی، چه در بعد تفکر انتقادی قدرتمندش و چه افق گشایی هوشمندانه اش از آینده، همیشه یکی از بهترین پیشنهادها برای پویندگان این راه است.
آوینی میگوید:
معنای تکامل و تعالی انسان در معارف ما با آنچه که غربی ها در باب ترقی دترمینیستی بشر می گویند زمین تا آسمان متفاوت است.تکامل و تعالی
برای ما اصالتا یک اعتلای معنوی است که لاجرم دارای آثار و برکات دنیایی نیز هست.ما نیز نوعی تعالی و تکامل که ناشی از حرکت جوهریه است
برای انسان قائل هستیم،اما این صیرئرت تکاملی هرگز یک سیر خطی مستقیم و بی وقفه را در جهت تمتع هرچه بیشتر از حیات دنیایی طی نمیکند.
این سناریو تبعات فاجعه بار کمتری برای نظام اقتصادی و مالی جهانی خواهد داشت، چون به انجام اصلاحات ضروری منجر خواهد شد. اصلاحاتی که بدون غیبت کشورهای در حال توسعه انجام خواهد شد. امری که امکان در نظر گرفتن منافع این کشورها یا حداقل عدم تحمیل ظلم آشکار به آنها را فراهم خواهد کرد.
بحران کرونا در همه کشورهای پیشرفته و در حال توسعه منتشر شده و خسارتهای بزرگی به آنها وارد کرده است. در کنار این خسارتها، نقاط ضعف نظم جهانی را برملا کرده است. امری که به اعتقاد برخی ناظران، بعد از پایان بحران کرونا، به انجام اصلاحات بنیادین در سطح جهانی منجر خواهد شد.
با اوج گیری بیماری کرونا در بسیاری از کشورهای جهان، این سوال که کرونا چه زمانی به پایان میرسد؟ به مهمترین سوالی تبدیل شده که این روزها ذهن میلیونها انسان را به خود مشغول کرده است. به رغم تمام اخباری که هر از چند گاهی درباره اکتشاف دارویی برای کرونا منتشر میشود، هنوز هیچ دارویی به طور رسمی و قطعی برای درمان کرونا تایید نشده است. در نتیجه، تا زمانی که داروی قطعی این بیماری ساخته نشود، صحبت کردن از ریشه کن شدن کرونا در حد آرزو باقی خواهد ماند. با این حال، مهار این بیماری به برکت تدابیر سفت و سخت بهداشتی امکان پذیر است. اما چه زمانی این بیماری مهار خواهد شد؟ و نحوه مهار شدن این بیماری چه تبعات اقتصادی و سیاسی خواهد داشت؟
این روزها، حرف و حدیثها درباره تغییراتی که ممکن است کرونا در سطح جهان ایجاد کند، بیشتر شده است. برخی صاحب نظران معتقدند تاثیرات کرونا از امور داخلی کشورها فراتر خواهد رفت و حتی نظم جهانی را هم تغییر خواهد داد. هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا، از جمله این صاحب نظران است که طی یادداشتی در روزنامه وال ستریت ژورنال، نوشت که همه گیری ویروس کرونا برای همیشه نظم جهانی را تغییر خواهد داد. از این رو، کیسینجر، از آمریکا خواست که برای یک عصر جدید برنامه ریزی فوری را شروع کند.
اما تغییرات کرونا به چه نحو خواهد بود؟ برخی ناظران معتقدند که چنین تغییراتی ممکن است با نحوه مهار کرونا در جهان ارتباط داشته باشند. در همین رابطه، وبگاه شبکه الجزیره، طی یادداشتی به قلم سید احمد ابو، کارشناس مسائل توسعه، به سناریوهای محتمل مهار کرونا و تبعات آنها پرداخت. الجزیره، حداقل سه سناریو مطرح کرد که به شرح زیر است:
اول: عدم مهار کرونا ظرف سه ماه در سراسر جهان به گفته الجزیره، خوش بینانهترین سناریوها حاکی از این است که کرونا ظرف سه ماه آینده مهار خواهد شد و این به معنای استمرار تلفات کرونا در سطح هزاران نفر و بسیج امکانات برای پشتیبانی از سیستم درمانی است.
سناریوی تدام سه ماهه کرونا، تبعات اقتصادی هولناکی خواهد داشت. در چنین سناریویی، فرصتهای سرمایه گذاری به تعویق انداخته خواهد شد. امری که به معنای محدود شدن روند تولید ثروت و اشتغال است. همچنین، آمریکا تا آخرین نفس از دلار دفاع خواهد کرد، اما به این اندازه برای مقابله با تورم (دشمن آینده بشر بعد از مهار کرونا) دفاع نخواهد کرد.
همچنین، بانکها در سرتاسر جهان از ارائه خدمات نقدینگی ناتوان خواهند بود. بانکهای مرکزی نیز جز با تصمیمات فاجعه بار برای تورم، مانند چاپ پول بدون پشتوانه تولیدی، نخواهند توانست بانکها را نجات دهند. وقتی اعتماد سپرده گزاران به بانکها متزلزل شود، جهان حال خوبی نخواهد داشت.
کشورهای در حال توسعه در آفریقا و برخی کشورهای آسیا و آمریکای لاتین در نتیجه کم شدن ارزشان و بالا رفتن قیمت کالاها و کاهش تقاضای جهانی برای مواد اولیه شان، شرایط سختی خواهند داشت. همه اینها در حالی است که کرونا هم ممکن است تعداد زیادی از شهروندانشان را بکشد.
برخی کارشناسان می گویند جهان بعد از کرونا دیگر مثل قبل از کرونا نخواهد بود.
دوم: مهار کرونا در پایان سال جاری در آسیا، اروپا و آمریکا بر اساس این سناریو اروپا، آمریکا، چین، روسیه و استرالیا برای طراحی یک نظام اقتصادی جهانی جدید به تکاپو خواهند افتاد و از فرصت پیش آمده برای اصلاح سازمان تجارت جهانی استفاده خواهند کرد و شاید برخی تعهدات توافق آب و هوایی را کنار خواهند گذاشت. آنها گزینهای جز عبرت گرفتن از ناکامی بزرگ در هماهنگ سازی تلاشهای مقابله با کرونا نخواهد داشت.
همچنین، ایدههایی در خصوص طراحی سازوکارهای جدید برای نظام مالی جهانی جدید مطرح خواهد شد. چرا که نظام مالی فعلی از پس چالشهای کرونا برنیامد. بعید نیست که نظام مالی فعلی عامدانه کنار گذاشته شود تا راه برای نقش آفرینی انحصاری بازیگران بزرگ در بازنگریها هموار شود. همچنین بعید نیست که این بازنگریها شامل سازمان ملل متحد شود. دلایلی که برای انحلال جامعه ملل در ۷۴ سال پیش به کار رفت، از نظر برخی، امروز هم برای خلاص شدن از سازمان ملل متحد یا حداقل مهار کردن آن موجه هستند. برخی معتقدند که سازمان بهداشت جهانی، در بحران کرونا فقط نقش خبرگزاری را ایفا کرد.
در ادامه تحلیل الجزیره، آمده است که همه این بازنگری ها، در غیاب آفریقا و آمریکای لاتین انجام خواهد شد. چرا که در آن زمان، این دو قاره احتمالا در اوج بحران کرونا و مشغول مدیریت تبعات فاجعه بار آن خواهند بود.
سوم: مهار کرونا در پایان سال جاری در سراسر جهان این سناریو تبعات فاجعه بار کمتری برای نظام اقتصادی و مالی جهانی خواهد داشت، چون به انجام اصلاحات ضروری منجر خواهد شد. اصلاحاتی که بدون غیبت کشورهای در حال توسعه انجام خواهد شد. امری که امکان در نظر گرفتن منافع این کشورها یا حداقل عدم تحمیل ظلم آشکار به آنها را فراهم خواهد کرد.
کتاب «پرسش های دختر؛ پاسخ های پدر» اثری کوتاه و خواندنی در آغازین روزهای بهار 1399 پیشنهادی ویژه برای پاسخ به شبهات دینی در روزهای کرونایی است که توسط انتشارات «بهنشر» منتشر شده است.
«وقتی زمستان، چادر سرد و سفید خود را می پوشید و آهنگ رفتن می کرد، صدای پای بهار از لابلای سنگفرش های شهر به گوش می رسید؛ و لحظه شماری میکردم تا سال نو از راه برسد و ساعت تحویل سال را با خانواده در حرم امام هشتم(ع) جشن بگیریم.
امسال نیز مانند سالهای گذشته، صدای پای بهار را که شنیدم، خودم را آماده استقبال از بهار کردم. برای من، بهار همیشه از حرم امام رضا(ع) میشد. با برادرم از بهار و ساعت تحویل سال و خاطرات سالهای گذشته و صدای خاطرهانگیز نقاره حرم می گفتم که برادرم گفت: امسال، ساعت تحویل سال، خانه خودمان میمانیم! گفتم چرا؟ گفت: چون حرم امام هشتم(ع) به خاطر جلوگیری از شیوع ویروس کرونا تعطیل است! حتی نماز جمعه را هم تعطیل کردهاند و حتی داخل حرم هیچ مُهر و فرشی نیست که نماز بخوانیم، همه را جمع کردند. خیلی ناراحت شدم و با خودم فکر میکردم که مگر امام رضا(ع) نمیتواند این ویروس را از بین ببرد؟! مگر ما برای شفای بیماران مان به حرم نمیرویم؟! مگر حرم امام رضا شفاخانه نیست!!! و...»
کتاب «پرسش های دختر؛ پاسخ های پدر» به کوشش جمعی از طلاب حوزه های علمیه به سراغ پاسخ هایی رفته است که در شرایط کنونی جامعه پاسخگوی سوالات عموم مردم و بهویژه نوجوانان و جوانان است. این اثر 23 صفحه ای که برای سهولت نیز در قطع جیبی توسط انتشارات بهنشر روانه بازار کتاب شده است، می تواند پیشنهاد بسیار خوبی برای پاسخ به شهبات دینی در شرایط کنونی جامعه باشد. در این کتاب پرسش هایی که این روزها از ذهن عموم در قبال شبهات دینی، تعطیلی اماکن مذهبی، نحوه برخورد منطقی متدینین با این مسئله، تقابل علم و دین، اهمیت مقدسات و شعائر دینی، توکل بر پروردگار متعال، مناجات و توسل به ائمه معصومین(ع) و... میگذرد، از سوی پدر خانواده در روزگار کرونایی به آنها پاسخ داده شده است.
یادآور می شود نسخه پی دی اف کتاب «پرسش های دختر؛ پاسخ های پدر» از طریق شبکه های اجتماعی به صورت رایگان قابل دسترسی و مطالعه است.
در روزهای پایانی نوروز، بینندگان و دنبالکنندگان سریال «پایتخت ۶» طبق معمول منتظر قسمتهای پایانی این فصل از این مجموعه دنبالهدار بودند. طبعا هر فرجامی برای این مجموعه از سوی بینندگان آن متصور بود جز آنچه آقای کارگردان طی خبری اعلام کرد. عصر سهشنبه ۱۲ فروردین بود که سیروس مقدم از ناتمام ماندن سریال در روزهای نوروز و موکول شدن قسمتهای پایانی به بعد از کرونا و قرنطینه خبر داد: «قسمتهای آخر و فینال آن طلب مخاطبین از ما است.» او گفت وقتی «ستاد ملی مبارزه با کرونا اعلام وضعیت عادی کند، تیم پایتخت قسمت پایانی را ساخته و در یکی از اعیاد مثل عید فطر و یا... به محضر مردم تقدیم میکنند.»
تولید سریال در آخرین فرصت باقیمانده
جدا و پیش از همه نقدها و چالشهایی که میتوان به این مجموعه در قامت یک کار تلویزیونی سرگرمکننده - و نه بیشتر - وارد دانست، باید پرسش اولیه را متوجه ساز و کار تلویزیون در تولید سریالهایش دانست. به گواه مشاهدات و مستندات، در برهوت سرگرمی در تلویزیون، پایتخت از معدود سریالهای سیما است که بیننده دارد. پرسش اینجاست که در فهرست بلندبالای تلویزیون که تا دلت بخواهد کارهای بیارزش و فاقد بیننده در آن دیده میشود، سریالی که بیننده دارد چرا در ماههای پایانی سال و در مدت زمانی تا آن اندازه کوتاه کار میشود تا نتیجه این شود که مردم به عنوان مخاطبان کار نتوانند فرجام سریال را ببینند و تنها وعدهای در روزی نامعلوم نصیبشان شود؟ آیا معنای این کار جز آن است که گروه سازنده کار در حالی که یک سال برای تولید سریال وقت دارند، تنها روزهای پایانی را مصروف آن میکنند والله اعلم با چه بودجهای؟
جای خالی نویسنده صاحب ایده و موقعیتپرداز
برای فتح باب موضوع درباره سریال پایتخت ۶، پیش از هر چیز باید به یک نکته اشاره کرد و آن، تغییری است که در ساختار بخش ششم این سریال نسبت به دورههای گذشته وجود دارد. صرفنظر از اینکه از این سریال به ذائقه ما خوش بیاید یا نه و جدای از اینکه ما در زمره دوستداران نوع طنزپردازی آن باشیم یا نباشیم، باید بگوییم که همه متفقالقولیم که دوره اخیر سریال با دورههای گذشته فرق میکند. فرقی که بیش از هر چیز متن آن میآید و نه کارگردانی. چرا که مقدم به عنوان یک سریالساز با همان میزان تسلط که قبلا بر ابزار کارش ساز و کارهای کارگردانی که در متنی است که دستمایه کارگردان و عواملش قرار گرفته. حالا با پیدا کردن بزنگاه قضیه که همان متن است، سراغ گروه نویسندگان کار را میگیریم.
آیا در مورد پدیدآورندگان قصه هم میتوان مانند سیروس مقدم گفت که تغییری نکردهاند و همانها هستند که پیش از آن بودند؟ رد قضیه را که میگیریم، میرسیم به نام خشایار الوند فقید. نویسندهای که سالها در زمینه نوشتن مجموعههای طنز تلویزیون سابقه داشته و نقش و حضورش در موقعیتسازیهای کمیک سریال پایتخت به خوبی مشهود بوده. الوند نیمه اول اسفند ۹۷ از دنیا رفت و طبعا در مجموعهای که نوروز ۹۹ روی آنتن رفت، نقشی نداشته.
غیاب او در سریال «پایتخت ۶» مشهود است؛ اما حالا که سبب اصلی تغییر در متن سریال روشن شده، خود این تغییر چگونه تغییری است؟ آنچه مجموعه «پایتخت» را از همان فصل آغازینش به سریالی پربیننده تبدیل کرد، فضاسازی و موقعیت پردازی کمیک ساده و سرگرمکننده آن بود. سریالی که میخواست ظرفیتهای فرهنگ بخشی از مردم شمال ایران و مازندران را دستمایه قرار دهد و مردم را ساعتی پای تلویزیون بنشاند و بخنداند. تا زمان حضور الوند در سریال این کار از طریق روتایتن قصههای موقعیت محور انجام میشد و ما در تلاقی شخصیتهای بومی کار با موقعیتهای کمیک، شاهد طنزی تلویزیونی بودیم که قادر بود با قصهای که به تصویر میکشد بخنداند، نه با شوخیهای لودگیمحور و گاه فرارونده از مرزهای ابتذال، چنان که در بعضی از صفحات اینستاگرام یا کانالها و گروههای تلگرامی میبینیم و میخوانیم.
تمرکز بر شوخیهای نازل
«پایتخت ۶» از آن جهت دچار ضعفهای مفرط شده که شوخیهای سطحی و گاه خارج از عرف آن، جایگزین فیلمنامه درست و درمان نداشتهاش شده است. شوخیهایی که گاهی در بعضی از پروژههای تجاری سینمایی در سالهای اخیر شاهد بودیم. کارهایی که «خندان به هر قیمتی» را دستمایه قرار داده بودند و اگر چه از این طریق توانسته بودند بفروشند و موفقیتهایی در گیشه به دست بیاورند، اما در زمان اکرانشان همواره محل انتقاد بودند. چه از منظری «ارزشی» و چه از سوی منتقدان هنری. رویکردی که بیراه نیست اگر آن را غلتیدن در ورطه ابتذال برای جذب بیننده توصیف کنیم. چرا که به جای استانداردهای فنی و هنری، لودگی را متر و معیار برقراری ارتباط با بیننده قرار دادند.
تعداد این شوخیها در طول سریال آنقدر هست که بتوانیم از آن به عنوان ترفند پایتختیها برای جذب مخاطب یاد کنیم و بگوییم تمرکز سریال در نبود متن منسجم و پرداخت شده روی این تلخکبازیها بوده است. نتیجه این رویکرد جدای از اینکه تناسبی با مدیوم تلویزیون و اصرار سیاستگذاران آن برای هنجارسازی رفتارهای اجتماعی در تولیدات آن ندارد، به لحاظ فنی و معیارهای فیلمنامهنویسی هم اثری ضعیف و محروم از ایدههای قابل اعتنایی است که از یک کمدی درامِ معمولی تلویزیونی انتظار داریم.
تلویزیون و نادیده گرفتن انتقادها
اگر چه نباید ناگفته بماند که «پایتخت ۶» پربینندهترین سریال تلویزیون در روزهای نوروز بوده، اما این نافی آن نیست که آن را ضعیفترین و فقیرترین فصل این مجموعه در بین فصول ششگانه آن بدانیم. ضعف «پایتخت ۶» چنان از همان قسمتهای آغازین آن مشهود بود که منتقدانش را از دنبال کردن کار برای طرح انتقادهایشان بینیاز میکرد و از بعد از همان قسمت نخست شاهد انبوه انتقادها به این سریال بودیم.
از تلویزیون و سیاستهای آن هم همان طور که انتظار میرفت، واکنشی جز توجیه قضیه دیده نشد و «روابط عمومی سیما» همچون همیشه به جای شنیدن و پذیرفتن انتقادها یا دستکم پاسخ دادن به آنها بر پایه تحلیل و استدلال، همان راه معمول و متداول خود را پی گرفت: نادیده گرفتن انتقادها و پنهان کردن آنها پشت مصاحبههای میدانی تلویزیون – چنان که افتد و دانی- و پیامهای صوتی و پخش آنها از شبکههای تلویزیون.
عنصر تعلیق یا هیاهو برای هیچ؟
آنچه بین این فصل و فصول گذشته سریال مشترک است، استفاده از عنصر تعلیق است. با این تفاوت که اگر در فصول پیشین این تعلیق در کنار سایر عناصر فیلمنامه به پیشبرد قصه کمک میکرد حالا و در فصل ششم کاربری نویسندگان فیلمنامه از عنصر تعلیق مصداق «هیاهوی بسیار برای هیچ» است. از قسمت اول تا پایان آخرین قسمتی که از سریال «پایتخت ۶» پخش شد، اگر چه بارها از عنصر تعلیق در کار استفاده شد، اما این تعلیق وجهی دراماتیک نداشت.
ما هر بار و در مواجهه با هر کدام از این تعلیقها با طرح این پرسش مواجه میشدیم که بالاخره پایان و فرجام این تعلیق چه خواهد بود؟ و تماما در پایان به یک پاسخ مشترک میرسیدیم: هیچ. حتی بازگشت بهبود (داماد نقی) که فینفسه از ظرفیتهای قصهپردازی آشکاری برخوردار بود، به هیچ رو جذابیت پیشبینی شده را نداشت و عملا فرصت خوبی مانند آن به هدر رفت. تو گویی اصلا ایدهای برای حضور دوباره بهبود در فیلمنامه نبود که به واسطه آن شاهد پیوستن ماجراهای او به روند کار باشیم. فلاشبکهای بیدلیل و فاقد توجیه ساختاری برای پر کردن صحنهها از حضور مهران احمدی، به خوبی ضعف مفرط فیلمنامه را نشان میدهد.
ضرورت احترام به مخاطب
به هر حال انتظار میرود که اولا تلویزیون به عنوان رسانهای که این روزها و این سالها بیشترین حد از ضعف خود را در سرگرم کردن مخاطبانش نشان داده، برای بیننده خود اهمیت بیشتری قائل شود و با تنها سریال برخوردار از مخاطب خود این قدر باری به هر جهت برخورد نکند و تنها روزهای پایانی سال را برای تولید آن در نظر نگیرد و وقت بیشتری را مصروف آن کند. آن وقت دیگر شاهد پخش سریالی نخواهیم بود که گروهی به صورت دورهمی چند روز از سال را دست از کارهای دیگر بکشند و وقتشان را صرف مجموعهای کنند که قرار است مهمترین پروژه فیلم و سریال تلویزیون در طول سال باشد.
احترام به بیننده وظیفه رسانهای است که میخواهد «ملی» تلقی شود. همچنین از عوامل سریال و در راس آنها سیروس مقدم هم انتظار میرود که وقتی بخش اصلی کار یعنی فیلمنامه میلنگد، زیر بار تحویل دادن مجموعه ضعیفی مانند «پایتخت ۶» نرود. وحی منزل که نیست! هر وقت شرایط مهیا و دستمایه کافی برای ساخت سریالی فراهم شد که خاطره نیمبند فصول پیشین را زیر سوال نبرد، آن وقت میتوان دست به کار شد و پشت دوربین رفت.
مدارس یکی از آن جاهایی بود که به دنبال شیوع هرچه بیشتر کرونا در هفتههای پایانی سالِ گذشته به استقبال تعطیلی رفت، چیزی نزدیک به دو هفته مدارس زودتر تعطیل شدند تا دانشآموزان و معلمها از گزند این ویروسِ بدون ملاحظه در امان بمانند. ویروسی که حالا سببساز ادامه تعطیلیها بعد از ایام نوروز شده است تا مسئولانِ آموزش و پرورش خیلی جدیتر موضوع آموزش مجازی را دنبال کنند.
«من یک دانشآموز دارم که از یک روستایی به مدرسه ما میآمد که تنها دانشآموز آن روستا بود، یک دختر خانمی بود. از روزی که مدارس برای کرونا تعطیل شد و همه دانشآموزهای مدرسه شبانهروزی ما مجبور شدند به روستاهای خود برگردند اصلا از او خبری ندارم، توی هیچ یک از گروههای ما هم نیست. بسیاری از این دانشآموزها نه گوشی دارند، نه اینترنت دارند و نه حتی هزینه اینترنت دارند که بخواهند از آموزش مجازی استفاده کنند.» این تنها بخشی از صحبتهای یک معلم در مناطق روستایی کردستان بود که شرح روزهای خانهنشینی و آموزش مجازی در دوران کرونایی را برای «همدلی» گفت.
مدارس یکی از آن جاهایی بود که به دنبال شیوع هرچه بیشتر کرونا در هفتههای پایانی سالِ گذشته به استقبال تعطیلی رفت، چیزی نزدیک به دو هفته مدارس زودتر تعطیل شدند تا دانشآموزان و معلمها از گزند این ویروسِ بدون ملاحظه در امان بمانند. ویروسی که حالا سببساز ادامه تعطیلیها بعد از ایام نوروز شده است تا مسئولانِ آموزش و پرورش خیلی جدیتر موضوع آموزش مجازی را دنبال کنند. آموزشی که به نظر میرسد با همه کم و کاستیهایی که دارد تنها در بخشهای شهری یا در روستاهایی که دسترسی به اینترنت دارند کمی جوابگو بوده است، اما دانشآموزان در مناطق دورافتاده چندان نتوانستهاند بهرهای از این سبک از آموزش داشته باشند.
روزهای پایانی سالِ گذشته آموزش و پرورش ادامه کلاسهای درس و مباحث آموزشی را به رسانه ملی و شبکه آموزش منتقل کرد. در کنار آن معلمها و مدیرهای مدارس با استفاده از امکانات فضای مجازی و نرمافزارهای مرسوم به پیامرسانها توانستند بخشی از آموزش از راه دور را به عهده بگیرند تا شرایط تحصیلی دانشآموزان کمتر متاثر از کرونا قرار بگیرد. واتسآپ و تلگرام که هرچه گروهی از آن روی برگرداندند، گویی اقبال عمومی به این نرمافزار بیشتر شد، جدا از کیفیت آموزش، سهم قابل قبولی در آموزش از راه دور داشتند. حالا به نظر میرسد با ادامه داشتن تعطیلات کرونایی مسئولان آموزش و پرورش به فکر افتادند تا با استفاده از شبکه یکپارچه شاد (شبکه اجتماعی دانشآموزان) که مبتنی بر نرمافزارهای پیام رسان داخلی مانند بله، روبیکا، گپ وسروش است ادامه آموزش مجازی را دنبال کنند. آموزشی که به نظر میرسد دانشآموزان مناطق در افتاده از آن بی بهره هستند.
نداشتن تلفن همراه مشکلی سد راه آموزش مجازی
در همین رابطه برای اینکه مشکلات و گرفتاریهای مربوط به آموزش مجازی در مناطق دور افتاده را بدانیم، با یکی از معلمهای مناطق اطراف استان کردستان گفتگو کردیم. او و همسرش هر دو برای مقطع تحصیلی دبیرستان در یک مدرسه شبانه روزی مشغول به خدمت هستند، مدرسهای که از روستاهای دور و نزدیک پذیرای دانشآموزانی هست که حالا به سبب شیوع کرونا مجبور شدند مدرسه را ترک کنند و به روستاهای خود برگردند.
معلمی که در گفتگو با «همدلی» نخواست نامش ذکر شود، میگوید: «این شیوه از آموزش کیفیت بالایی ندارد، شاید بچههای قوی بتوانند خودشان را به درس برسانند، اما بچههای ضعیفتر که سر کلاس گاهی مجبور هستیم بارها به آنها مطلب را توضیح دهیم، آنها در این موقعیت کاملا ضرر میکنند.».
اما جدا از کیفیت آموزش مجازی این معلم برای ما از نبود امکانات و عدم دسترسی دانشآموزانش به تلفن همراه و دسترسی به شبکههای مجازی میگوید، وی در این خصوص ادامه میدهد: «از کلاسی که ۳۲ نفر دانشآموز داشت تنها ۱۶ نفر از آنها الان در گروه تلگرامی که آنجا درس میدهم حضور دارند، من از همکاران خودم هم پرسیدم فکر میکنم در بهترین حالت حدود ۶۰ درصد بچهها توانستهاند به آموزش مجازی دسترسی پیدا کنند.»
او عنوان میکند: «شاید باور نکنید، در منطقه ما تعداد بسیار کمی از بچههای مدرسه هستند که گوشی هوشمند داشته باشند، آن هم از خانوادههایی که موقعیت اقتصادی بهتری دارند؛ بقیه بچهها گوشی ندارند. در این وضعیت جدید هم که ایجاد شد، مدیر مدرسه به خانواده های آنها زنگ زد و آنها را توجیه کرد که در شرایط فعلی باید نرمافزارهایی مثل تلگرام و واتسآپ نصب کنند و در ساعاتی خاص موبایلشان را در اختیار فرزندان خودشان قرار دهند که آنها بتوانند دسترسی به مطالب ما داشته باشد.»
او در همین خصوص با خنده یک خاطره برای ما میگوید: «به شما یک خاطره جالب بگویم، من با دانشآموزهای خودم رفیق هستم و تمام تلاشم این است که به آنها نزدیک باشم تا بتوانم آنها را برای درس خواندن سر ذوق بیاورم با همان روحیه در آموزش مجازی هم حضور داشتم، گاهی خاطرهای برای آنها مینوشتم و برای آنها در گروه میفرستادم، یعنی همان کاری که معلمها معمولا سر کلاس انجام میدهند. یک بار مدیر مدرسه زنگ زد گفت یکی از پدرها زنگ زده گفته این معلم شما سر کلاس هم اینطوری به بچهها درس میدهد، اصلا نخواستیم. چرا که موبایلی که در اختیار دانشآموزها است اکثرا موبایل برادر، پدر و مادر آنها هست، آنها هم گاهی وارد گروه میشوند و نحوه تدریس و مطالب را نگاه میکنند و همچنین مشکلی ایجاد شده بود. از آن روز به بعد دیگه چیز اضافی توی گروه ننوشتم (با خنده).»
وی در مورد عدم دسترسی به امکانات به «همدلی» میگوید: «یکی از دانشآموزهای من یک دختر خانمی است که در یک روستای دور افتاده زندگی میکند. چند روز قبل به من تلفن زنگ زد و گفت به خدا شبکه آموزش هم نمیتوانم اینجا بگیریم که حداقل از آن طریق از درس عقب نمانم. من تنها راه حلی که برایش پیدا کردم این بود که یک سری کتاب برایش تهیه کنم و بفرستم، اما در این وضعیت همه فروشگاههای کتاب هم در شهر ما بسته هستند.»
کندی سرعت اینترنت آموزش مجازی را سخت کرده است
این معلم که در مناطق اطراف کردستان زندگی و معلمی میکند، در خصوص دسترسی به اینترنت به ما میگوید: «مشکل اساسی دیگر این است که وقتی مدرسهها تعطیل شد و بیشتر معلمها برای رعایت قرنطینه به خانههایشان رفتند، آنجا در مناطق روستایی دسترسی به اینترنت پر سرعت برای آنها امکان ندارد، از آن بدتر، خود دانشآموزها هم به اینترنت با کیفیت خوب دسترسی ندارند. منطقه ما روستایی است. چند روستا هستند که کلا اینترنت ندارند. یکی از والدین به من زنگ زده و گفت که شما هم باید مانند شبکه آموزش فیلم ضبط کنید و بفرستید برای من، من هم همان فیلم را برای دخترم نمایش میدهم. گفتم آخر اگر من فیلم بگیرم میشود محدود ۶۰۰ مگابایت، من با اینترنت اینجا، حتی یک روز هم نمیتوانم این فیلم راآپلود کنم و شما هم نمیتوانید دانلود کنید.»
وی با انتقاد از دستورالعملهای جدید مبنی بر استفاده اجباری از پیامرسانهای داخلی بیان میکند: «حالا بگذریم از برخی شنیدهها که میگویند باید حتما از شبکههای داخلی استفاده کنید. ببینید اینجا همه مدیرها، معلمها همان تعداد اندک از دانشآموزها، همگی تحت گروههای تلگرامی هستند و با تمام شرایط سخت تا به اینجا کار را جلو بردهایم. یعنی به جای تشکر از این تلگرام بیچاره که با این وضعیت باز بهتر از سایر نرمافزارها کار میکند و عمومیت دارد، میخواهند به شیوه بخشنامهای استفاده از پیامرسانهای داخلی را اجباری کنند که توانایی کمتری از فضای تلگرام دارد.»
اینطور که به نظر میرسد شرایط آموزش مجازی برای دانشآموزها و معلمها در مناطق دورافتاده چندان مناسب نیست و حتی برخی از دانشآموزان هیچ دسترسی به پیامرسانهای داخلی و خارجی و تلفن همراه ندارند، اینها در کنار اینترنت ضعیف خود سببساز آن شده که تعدادی از آنها که کمشمار هم نیستند سهمشان از آموزش در روزهای قرنطینه و کرونازده تقریبا هیچ باشد.
این روزها در خانه ماندن، آیین زندگی خیلی از مردم ایران شده است، اما مشکلی که وجود دارد، این است که با این قضیه به درستی کنار نیامدهایم؛ یعنی چطور؟ یعنی اینکه مدام دنبال یک خط پایان هستیم تا از خانههایمان فرار کنیم. جدا از اینکه چنین چیزی درست است یا نه و جامعهشناسی آن، باید به یک نکته توجه کنیم؛ اینکه شاید نیاز باشد ۲، ۳ ماهی به این منوال پیش برویم.
پس باید کمکم با این در خانه ماندن کنار بیاییم و حتی از آن استفاده کنیم. اما مهمتر از استفاده از چنین فرصتی، یک نکته دیگر است؛ اینکه چه کار کنیم تا با این قرنطینههای خودخواسته بهصورت روانی کنار بیاییم؟ بیشتر مشکل ما ذهنی است، به همین دلیل است که ذهن ما در حال نابود کردنمان است. اما چطور از نظر ذهنی، با این قرنطینههای اجباری کنار بیاییم؟
چند نکته از سلولهای انفرادی
اولبریکت، در یکی از مقالههایی که با این مضمون نوشته و به زبان فارسی هم ترجمه شده، نکتههای جالبی را مطرح میکند که با هم آنها را مرور میکنیم؛ مواردی که به قول خودش، کمکش کرد تا ذهنی سرسختتر نسبت به وضعیتش داشته باشد.
در سلول انفرادی، سرعت گذر زمان بهشدت کند است؛ بهشدت. پس تنها چاره را در صبر یافتم؛ یعنی فقط حواستان به امروز باشد؛ بیقراری و خستگی را دور بریزید، چون وضعیت را برایتان خرابتر خواهد کرد.
من روزهای اول، مدام به کسانی فکر میکردم که مرا زندانی کردهاند. از آنها متنفر بودم. اما یک روز با خودم گفتم آنها الان کجا هستند و آیا میدانند که من الان از این آدمها متنفرم؟ دیدم که حتی روحشان هم خبر ندارد و دارند زندگیشان را میکنند. در نتیجه متوجه شدم فقط دارم خودم را رنج میدهم. تصمیم گرفتم دیگر از کسی متنفر نباشم و همه را ببخشم. خیلی آرامتر شدم. دیگر بهخودم صدمه نمیزدم. متوجه شدم متنفر بودن از کسی، به او صدمهای نمیزند، فقط بهخودم صدمه میزند. پس انرژیام را جای دیگری فرستادم (پس شما خوانندگان عزیز، نیازی نیست خودخوری کنید که چرا چنین شده و باعث و بانیاش را نفرین کنید، در عوض کمی انرژیتان را به جای دیگری بفرستید).
تجربههای یک زندانی
فردی وجود دارد به اسم راس اولبریکت. این فرد به حبس ابد محکوم شده و یکی از زندانیان معروف دنیای امروز است. اینکه چرا و به چه جرمی، موضوع بحث ما نیست. صرفا میخواهیم از تجربیات یک زندانی که حبسهای انفرادی هم در همین دوران زندانش کم نداشته، استفاده کنیم. دقت کنید که او گاهی تا هفتهها و ماهها ناچار بوده که در یک سلول انفرادی کوچک و سیاه و تاریک سر کند. قطعاً وضعیت ما در زندگیهای امروزمان خیلی بهتر از وضعیت او بوده است. تجربههای او میتواند حسابی به دردمان بخورد.
اول شوک، بعداً بیقراری و کسالت
جناب اولبریکت، در جایی اشاره میکند سلولی که در آن است یک در فلزی سنگین دارد با شیار کوچکی روی آن که برای رد و بدل کردن غذا استفاده میشود. یک توالت استیل کوچک با یک روشویی و تخت باریک هم دارد. اول که وارد چنین جایی شده بود، درگیر شوک بود. این وضعیت برای ما آشنا نیست؟ بله، ما هم در روزهای اولیه و چه بسا همین حالا، درگیر این شوک هستیم؛ که چرا ما، چرا قرنطینه، چرا در این وضعیت، چرا و...؟ او بعد از شوک اولیه، حالتهایی، چون خستگی و درماندگی و کسالت و البته نیاز به خارج شدن از سلولش را تجربه کرده بود.
باید چه کار میکرد؟ خودش میگوید که باید ذهنش را کنترل میکرد. البته خیلی خیلی سخت بود؛ چون مدام ذهن از دستش درمیرفت. تا حالا دقت کردهاید به این نکته که وقتی نمیخواهید وضعیتی را عوض کنید، ذهنتان چندان ناآرام نیست، اما وقتی میخواهید وضعیتی مثل بینظمی و آشفتگی روانی و... را کنترل کنید، ذهنتان حسابی شما را اذیت میکند. لابد با چنین وضعیتی مواجه بودهاید، نه؟ برای اولبریکت هم چنین بود. قبلاً با ذهنش مشکلی نداشت، اما همین که میخواست احساساتش را کنترل کند، اوضاع برایش سختتر میشد. اما او توانست، پس ما هم میتوانیم. او توانست ذهنش و خودش را نسبت به این وضعیت قویتر کند؛ یعنی که احساسات منفیاش را بیشتر کنترل کند. اما چطور؟
شما زندانی نیستید؛ هنوز آزادید
البته که شما صرفاً در قرنطینه هستید، تلویزیون و اینترنت و موارد دیگری دارید که میتوانید خودتان را با آنها سرگرم کنید، ضمن اینکه اعضای خانواده هم هستند و میتوانید حتی به کوچه و پشت بام و بالکن و... بروید و حتی گاهی به خرید بروید. وقتی یک زندانی که مدام درگیر سلول انفرادی است، اینچنین بتواند خودش را از وسواس زندانی بودن نجات بدهد، چرا شما از این تجربه استفاده نکنید؟ چرا به جای رنج کشیدن، سپاسگزار نباشید؟ چرا از این فرصت استفاده نکنید؟ تا حالا فکر کردهاید اگر کرونا گرفته بودید چه میشد؟ اگر حتی زنده نبودید، چطور میشد؟ اگر و اگر و...؟
اولبریکت یک زندانی قرنطینه:
«من بهانههای زیادی برای رنج کشیدن در زندان دارم. متوجه شدم که درد شاید از سر ناچاری باشد، اما رنج ناشی از درد از سر ناچاری نبوده و اختیاری است؛ به همین راحتی. معتقدم که تنها راه رهایی از رنجها، همین سپاسگزاری و پذیرش است. پذیرش، یعنی مدام به جای اینکه بهخودتان بگویید دیگر طاقت یک روز بیشتر این وضعیت را هم ندارم، بگویید که من اینجا هستم و میدانم شرایط بدی است، اما اینجا هستم و چارهای نیست. حتی یک قدم جلوتر رفته و طبق قانون سپاسگزاری، بگویید که دستکم اوضاع بدتر نیست و دستکم جایی برای خواب و آبی برای خوردن و غذایی برای رفع گرسنگی داریم. رنج وقتی میآید که چیزی را بخواهید، ولی نداشته باشید. پذیرش و سپاس، قصه را کاملاً عوض میکند.»
دوستی و نفرت میان کشورها در روزگاری که همهچیز بهم متصلتر است تاثیرات دامنهدار زیادی دارد و خواهد داشت. رابطه میان ایران و چین و یا ایران و روسیه، بدیلی برای رابطه از دسترفته میان ایران و آمریکا یا به اصطلاح ایران و غرب است. اگر از روزی آمریکا به عنوان دشمن کشور در نقطه مقابل قرارگرفت در فضایی موازی دوستی و حب چین و روسیه بیشتر و بیشتر شد. اذهان اما برای دوستی با چین وروسیه آماده نشده بود و به تبع شرایط دشوار اقتصادی هر چیزی دلیل و علت این شرایط دشوار تلقی شد. روزی مسائل حقوقی دریای خزر برخی را نسبت به روسها بدبین کرد و حالا مساله کرونا و چین.
چین که در گسترش کرونا عاملیت دارد و در فرهنگ ایرانی هم البته نماد ونشان هر چیز بُنجُل و به دردنخور است. کرونا در تمام دنیا چینیها را منفور کرده و در ایران بیشتر. دوگانه نولیبرالیسم و کمونیسم هم دست برقضا بر این محیط نفرتپراکن دامن زده. چین به تصور عدهای نماد یک دولت سیاس و مخفیکار است که در مواجهه با ایران به شکلی نامطلوب دستِ بالا را دارد و خب چنین ذهنیتی از توئیت کیانوش جهانپور(سخنگوی وزارت بهداشت) شعلهور میشود.
جهانپور توئیت کرد و با واکنش متفرعنانه سفیر چین، دست به عذرخواهی زد. در این رفت و برگشت برای عمده ایرانیها نوعی کمانگاشتهشدن مستتر بود. چینِ بُنجُلفروش و منفعتطلب به زعم و نگاه بخشهایی از جامعه اگر ماسکی هم اهدا میکند، دام پهن کرده و اصلا نشانهی شرقِ فرصتطلب است. آش تا جایی شور شده که برخی سراغ آرشیوها رفتهاند و آمار بدهیهای نفتیِ چین به ایران را درآوردهاند.
خب این واضح است که در نظام دیپلماسی جهانی جایی برای سفید و سیاه نیست و کلی خاکستری وجود دارد. رابطه چین و ایران در دو سطح حاکمیت و جامعه دو کیفیت متفاوت دارد و این عدم توازن میتواند بعدتر دردسرساز شود، در سطور پایین بخشی از جنجال ساعات گذشته را مرور میکنیم.
سخنگوی وزارت بهداشت در یک توئیت درباره گزارش چینیها در مورد کرونا نوشته بود: مباحث علمی رو هیچگاه نه میتوان و نه باید با سیاست آمیخت.
توئیت سخنگوی وزارت بهداشت با واکنش چانگ هوا، سفیر چین مواجه شد.او به سخنگوی وزارت بهداشت توصیه کرد که «به دقت» اخبار مربوط به نشستهای خبری روزانه وزارت بهداشت چین را بخواند و به «حقایق و تلاشهای» چین احترام بگذارد!
همزمان با این جدل توئیتری، عباس موسوی، سخنگوی وزارت خارجه هم در توئیتی از کمکهای چین به ایران تقدیر کرد و نوشت: «شجاعت، تعهد و حرفهای گری» چین در مهار کرونا «شایسته تقدیر است». این توئیت که به منزله دلجویی از چین محسوب میشد، با استقبال سفیر چین مواجه شد و او در واکنش به آن نوشت که «شایعات نمیتوانند دوستی ما را از بین ببرند».
سخنگوی وزارت بهداشت در واکنش به توئیت سفیر چین در توئیتی نوشت: حمایتهای چین از ایران در طول دوران بحران کرونا «فراموشناشدنی» است و «بیگانگان ذوقزده نشوند». سفیر چینبه توییت جدید سخنگوی وزارت بهداشت ایران واکنش نشان داد و نوشت: دوستان باید به یکدیگر کمک کنند، ما با هم میجنگیم.
بُرشی از جنجال چند ساعت اخیر
کاربری به نام سمیرا نوشت: میدونید چرا یه عده از یک جریان خاص؛افتادن به جون جهانپور،که به چه جرأتی به چین گفتی بالای چشمت ابرو!چون منافعشون به خطر افتاده.میترسن این کشور در شرکتهاشون که عمدتا جنسهای درجه سوم وارد میکنندو به مردم چندین برابر قیمت میفروشن رو تخته کنه.
بهروز عزیزی نوشت: اظهارات جهانپور درباره مخفی کاری چین درباره کرونا_ویروس ، هیچ ارتباطی به کمک های پزشکی چین ندارد. چین در ماجری کرونا در جایگاه مقصر است، به دلیل دعواهای جناحی جایگاه مقصر را با مظلوم عوض نکنیم!
یگانه خدامی هم خطاب به سفیر چین نوشت: زمانی که خودمون رو هلاک میکردیم که پروازها به کشور بیمارتون لغو بشه با همین اکانت خودکشی کردی که پروازها ادامه پیدا کنه و ماهان هم باهات همراه شد. حالا برای مسئول کشور ما اینطوری کامنت میذاری.
برای دیدن رویاهای مورد علاقه تان آماده اید؟ من به شما یک روش یاد می دهم که با استفاده از آنها می توانید همان چیزهایی که دوست دارید را خواب ببینید.
رویای مورد علاقه تان را در خواب ببینید
کنترل رویا ها و آنچه که در خواب می بینیم غیر ممکن نیست . آیا دوست دارید که خوابهایی که قبلا" دیده اید را دوباره ببینید ؟ آیا دوست دارید در خواب کمی هیجان داشته باشید؟ برای دیدن رویاهای مورد علاقه تان آماده اید؟من به شما یک روش یاد می دهم که با استفاده از آنها می توانید همان چیزهایی که دوست دارید را خواب ببینید.
اولین چیزهایی که احتیاج دارید یک خودکار و یک دفترچه یاددداشت است . این دو وسیله حتما" باید کنار تخت شما باشند.
قبل از اینکه بخوابید و به سرزمین رویاها سفر کنید ، رویایی مورد علاقه خود را بنویسید . آن را در ذهنتان خلق و مجسم کنید و با تمام جزئیات روی کاغذ بیاورید . حتی کوچکترین جزئیت نیز خیلی اهمیت دارند.
یک تصویر از رویای دلخواهتان را با تمام جزئیات نقاشی کنید و دقت کنید که هیچ چیزی را فراموش نکنید . . به یاد داشته باشید که این رویا فقط متعلق به شماست و شما می توانید هرچه که می خواهید را در خواب ببینید و هیچ محدودیتی وجود ندارد.
حالا آنچه که نوشته اید را بارها و بارها بخوانید تا در ذهنتان حک شود .
حالا دراز بکشید ، چشماننان را ببندید ، سعی کنید رویای خود را در ذهنتان مجسم کنید وآنچه که در ضمیر ناخودآگاه شما پدیدار می شود را با دقت آن را تماشا کنید . اگر اتفاقی نیفتد و نتوانستید تصویر رویای خود را مجسم کنید و ببینید دوباره آنچه که نوشته اید را بخوانید . به یادد داشته باشید که قبل از خواب نباید فیلمی تماشا کنید .
حالا بروی صدا ها و دیالوگهایی که در رویای شما وجود دارد تمرکز کنید و سعی کنید آنها را در ذهنتان بشنوید . خودتان را در سرزمین رویاها تصور کنید.
سعی کنید با همین تصاویر و صداها یی که در ذهنتان هست به خواب بروید تا رویای دلخواهتان را ببینید .
تحقیقی در بریتانیا نشان میدهد: از هر ۵ مرد ۱ مرد هیچ دوست صمیمیای ندارد، آیا علت آن انزوای خودخواسته است یا شرایط ایجاب میکند؟ تمایل به تظاهرنکردن آسیبپذیری و عاطفیبودن در دوستیهای مردانه برای آن دست از مردانی که در زندگی با مشکلاتی مانند طلاق مواجه میشوند، مسائلی بهوجود میآورد: بهطورمثال اینکه آنها احساس میکنند کسی را برای پناهبردن به او ندارند.
بهترین مثال برای مشاهده تفاوت رابطه دوستی مردان و زنان روز تولد است. اکثر مردان یا روز تولد دوستانشان را فراموش میکنند یا اصلاً اهمیتی برای آن قائل نیستند. جشنهای تولد فقط وقتی رخ میدهند که توسط همسران و شرکای زندگی ترتیب داده شوند.
بهندرت مردان به هم کادوی تولد میدهند. اما زنان برای هم جشنهای مفصل ترتیب میدهند و هدیههای جذاب و کادوپیچ به هم میدهند. این خونسردی مردانه پیامدهایی دارد؛ بهطوریکه وقتی به سن میانسالی میرسند، دوستان بسیار اندکی دارند.
نتیجه یک پژوهش که در بریتانیا انجام شده است، نشان میدهد از هر ۵ مرد ۱ مرد هیچ دوست نزدیکی ندارد و حدود یک-سوم نیز هیچ فردی که بتوانند به او عنوان بهترین دوست خود را بدهند، ندارند.
مطالعه دیگری که در سال ۲۰۱۵ انجام شده است، نشان میدهد بیدوستیِ مردانه بین سنین ۲۰ تا میانسالی در مردان ۳برابر میشود. مطالعات همچنین نشان میدهند مردان متأهل در مقایسه با مردان مجرد دوستان کمتری برای وقتگذرانی در بیرون از خانه دارند.
بِن پلیمتون، مدیر پروژه در بنیاد سلامت روانی، میگوید هیچدوستینداشتن در دوران میانسالی در نتیجه دو عامل رخ میدهد. او میگوید: «یکی از این عوامل زمان است. برای نگهداری دوستیهای قدیمی و پیداکردن دوستان جدید باید وقت زیادی صرف کنید. مردان کمبود وقت دارند. ما تعهدات شغلی داریم و همینطور که سنمان بالا میرود، ممکن است تعهدات خانوادگی و احتمالاً تعهدات مراقبتی نیز پیدا کنیم. اینموارد فرصتی را که ما برای حفظ دوستیهایمان نیاز داریم از بین میبرند.»
دلیل دیگر، دلیل فرهنگی است. «مردان بهنحوی اجتماعی میشوند که از کلیشۀ آشنای مردِ قوی و ساکت پیروی کنند؛ ما در نشاندادن خودمان بهعنوان افراد آسیبپذیر خوب نیستیم. اگرچه برای نگهداری دوستیها نیازی نیست که آسیبپذیر باشید، آسیبپذیری میتواند بهمثابه سیمانی عمل کند که دوستی را تقویت میکند.»
پلیمتون میگوید، تغییر الگوهای استخدام نیز ممکن است در شکست دوستیهای مردانه نقش داشته باشد. «برای بسیاری از مردان منبع اصلی دوستی کار است و امروز زندگیهای کاری ما بسیار بیثباتتر از گذشته است. اگر شغلتان را عوض کنید، آن را از دست بدهید یا بازنشسته شوید، حفظ دوستیهایی که در محیطهای کاری به آنها دست پیدا کردید، سخت خواهد شد.»
در لایههای سطحی، اغلب مردان موافقت خود را درباره اینکه علاقمندی مشترک ورزشی یا اوقات فراغت یکسان داشتن، بسیار آسان است، اعلام خواهند کرد؛ بههمیندلیل است که دوستیهای مردانه بسیار سادهتر از دوستیهای زنانه احساس میشوند. اما تحقیقات نشان میدهند که انتخاب ما [مردان] در دوستیهایمان نتیجه یک تکامل بسیار پیچیده است.
دکتر جفری گریف، استاد دانشگاه مریلند در رشته مددکاری اجتماعی، در کتابش با عنوان «سیستم رفاقت»: فهم نقشههای ظریفِ دوستیِ مردانه با استفاده از شواهدی که از ۴۰۰ مصاحبه بهدست آمده است، رابطه دوستی مردانه را توضیح میدهد.
او میگوید: «زنان تمایل دارند روابط چهرهبهچهره داشته باشند؛ آنها گاهی هم ازاینطریق بههم توصیههایی میکنند. مردان تمایل دارند رابطه شانهبهشانه با هم داشته باشند. این به این علت است که مردان و زنان در فرهنگهای مختلف به شکلهای متفاوتی اجتماعی شدهاند. در تاریخ، مردان از قبیله محافظت میکردند و با هم به شکار میرفتند، درحالیکه زنان در روستا با هم مواجه میشدند یا دور آتش با هم غذا را تهیه میکردند.»
دکتر گریف میگوید ریشه اصلی سختبودن دوستیهای صمیمانه بین مردان همین تفاوتهاست. «مردان طوری پرورش یافتهاند که باهم رقابت کنند و توسط زنان تسلی خاطر پیدا کنند؛ علت آنست که مردان در جوانی توسط زنان پرورش پیدا میکردند؛ زیرا مردان از خانه دور بودند. وقتی با مردی در رقابت هستی یا به او اعتماد نداری، پس نمیتوانی در کنار او آسیبپذیری خود را، که پیشنیاز ضروری برای بسیاری از دوستیهای عمیق است، نشان دهی.»
دکتر گریف استدلال میکند، درحالیکه مردان با صحبتهای طنزآمیز و شوخطبعانۀ گاهبهگاه گلیم خودشان را از آب بیرون میکشند؛ بسیاری از آنها تشنه روابطی هستند که در آن توجه و مراقبت بیشتری وجود داشته باشد. برخی از مردان به دنبال روابطی معنادارتر با سایر مردان هستند؛ جاییکه بتوانند پوشش مردانگی خود را که میتواند آنها را به اسارت درآورد، کنار بگذارند.»
برطبق دکتر گریف، مردان انتظار دارند دوستانشان از آنها حمایت کنند و «پشتشان درآیند»، اما میترسند بهلحاظ عاطفی وابسته و نیازمند بهنظر برسند. آنها همچنین تمایل دارند به سمت مردانی جذب شوند که بهنظرشان به همان اندازه مردانه هستند.»
«به دو بازنمایی تاریخی مردانه توجه کنید، یکی شوالیههایی در زرههای درخشان که زنان را شیفته خود میکنند و دیگری شاعرمسلکانی با زبان چربونرم که باید با کلماتشان زنان را به خود جلب کنند. هر دو مردانه هستند، اما به شکلهایی متفاوت. یکی با شوالیههای دیگر دمخور است و دیگری با شعرا میگردد.»
تمایل به تظاهرنکردن آسیبپذیری و عاطفیبودن در دوستیهای مردانه برای آن دست از مردانی که در زندگی با مشکلاتی مانند طلاق مواجه میشوند، مسائلی بهوجود میآورد: بهطورمثال اینکه آنها احساس میکنند کسی را برای پناهبردن به او ندارند.
بنابراین، با توجه به تمام چیزهایی که گفته شد، [ما]مردان نیاز داریم با احساساتمان و با یکدیگر ارتباط قویتری برقرار کنیم.